روزاناروزانا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

فرشته زیبای من روزانا

مهر 95 31 ماهگی

اول مهر تولد باران کوچولو دوست خونه مامان کهرمی بود خیلی بهت خوش گذشت. مسافرت مشهد داشتیم که خیلی عالی بود.تو پست قبلی برات نوشتم. بعد از مشهد پشت سرهم مریض شدی.سرما خوردی بعد دهان درد گرفتی بعدشم اسهال استفراغ غذا هم کم میخوردی همه چیز دست به دست هم داد تا اینکه کلی ضعیف و لاغر شدی من و بابا خیلی ناراحت بودیم. مخصوصا بابا که میگفت شربت اشتهاآور برات بگیرم تا اینکه از دکتر  پرسیدم گفت لازم نیست چون وزنت نسبت به سنت خوبه. 12 مهر تولد مامان بود امسال سه تا تولد داشتم یه بار تو مشهد یه بار همکارام برام گرفتن یکبار هم خونه خودمون که دوستمون اومدن.دست بابا و دخترگلم در...
28 مهر 1395

اولین سفر مشهد

سه شنبه 6مهر ساعت 15:30 از کیش برای مشهد پرواز داشتیم.مامان جون و دایی محسن  دایی فرشاد خاله مریم با خانواده هاشون از رامسر اومده بودن. همگی هتل مشکات که من از شرکت خودمون رزرو کرده بودم، بودیم.خاله هما که مشهد زندگی میکنن خیلی دوست داشت بریم اونجا ولی چون تعدادمون زیاد بود اینبار رفتیم هتل وقتی بچه هارو دیدی خیلی ذوق کردی.کوهیار، هانا،هاوش و مها که ماشالا بزرگ شده بود.کلی بهت خوش گذشت. یه روز موج های خروشان رفتیم که بزور از اونجا اومدی بیرون.کلی هم خسته شدی. چند بار حرم رفتیم و برات خیلی جالب بود.باغ وحش و ترقبه هم رفتیم.هوا خیلی عالی بود روز آخر سرد شده بود ...
28 مهر 1395
1